کمک.......
تعداد بازديد : 122
و ساکهایت را در پیاده رو افکندم
اما بارانیات که در خانهام مانده بود
هذیان گویی سر داد ،
و با اعتراض آستین هایش را برای در آغوش گرفتنم
به حرکت در آورد ..
و آن گاه که بارانی را از پنجره پرتاب کردم ،
همچنان که فرو میافتاد ،
دستهای خالی اش را در باد برآورد ،
چونان کسی که به نشانهی بدرود ،
دستی برآورد
یا آن که فریاد زند: کمک !
ادامه مطلب
نویسنده : الناز
تاریخ انتشار : یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت: 22:25
برچسب ها : توراراندم , دستهاي خالي , ساكهايت رادرپياده روافكندم , غاده السمان , كمك , متن و دلنوشته , http://ilove.r98.ir/ , http://ilove.r98.ir/Forum ,